من عاشق خیابانی هستم که...........هیچ وقت قسمت نشد باهم در آن قدم بزنیم........ ...
خدایا کجایی... من از تو فقط یک چیز میخواهم... پیامبری که معجزه اش خنداندن کودکان خیابانی باشد...!!!
کودک فقیر به زحمت به شیشه ماشین شاسی بلند حاجی رسید و ملتمسانه گفت: آقا تو رو خدا فقط یه دونه فال بخر.. فقط یه دعا بخر... و حاجی چه با بی محلی و بی اعتنایی تسبیح خود را میگرداند و برای ظهور آقا دعا میکند...!!! بعضے ها رو باید از تــو رویـــآت بڪشے بیرون و محــــڪم بغلش ڪنے ، آروم درِ گوشش بگے : آخــــه تو چرا واقــــــعے نیستے لامّصبــــْ. . . !!؟؟ گوره بـــــــابـــــــای اونی که رفته. خیلی شیک و مجلسی میریم استقبال اونی که میخواد بیاد.
مهم نیس پشتَم بد گفتی مهم اینه که آب دریا با دهن سگ کثیف نمیشه
هر قاصدک ، یک پیامبر است فرقی نمی کند همگی خبر از رفتنت می دهند...!!!
من و مترسک دردمان مشترک است، دور جفتمان را کلاغ هایی گرفته است که از خودمان فراری اند اما بخاطر نیازشان سمتمان می آیند !!!!
برای دوست داشتن فقط کمی وقت لازمه ، اما برای نفرت گاهی فقط یک حادثه یا یک ثانیه کافیه. . . ! چه تقدیر بدیست … چه بیرحم می شوی ای تقدیر آنگاه که می گویی : “تقصـــیر خودت بــــود …” آنهایی که به جای فریاد زدن سکوت میکنند ، یک روز به جای اینکه صبر کنند در را باز میکنند و میروند … * مخاطب خاص ! سخته پول نداشته باشی ؛ سخته مشکلاتت زیاد باشه … فقط همراه اول بهت تبریک بگه … گوشه ی راستم بنویس از تجربه ی دیگران استفاده کن پیش از آنکه برای دیگران تجربه شوی... کوچک که بودم ترس بزرگ من ، سیاهی بود … از کوچکی ام در سیاهی چشمانت میترسم ! تلخ است باور نبودن آن ها که می توانستند باشند و تلخ تر است امروز ، باور آن ها که ادعای ماندن می کنند … گاهی باید بعضی احساس ها رو بذاری توی خونه ی سالمندان دلت ، اینقدر بهش بی توجهی کنی تا بمیرن …
کاش میفهمیدی اونی که برای به دست آوردن محبت تو حاضره تنش رو در اختیارت بذاره فاحشه نیست و اونی که بخاطر به دنبال خودش کشوندن تو تنش رو ازت میدزده باکره نیست... من به فاحشه بودن ذهن زنان باکره و باکره بودن ذهن زنان فاحشه ایمان دارم!!!
نمی بخشمت ولی فراموشت می کنم همیشه به همین سادگی از ادمای بی ارزش می گذرم . . .
از حساب و کتاب بازار عشق هیچگاه سر در نیاوردم و هنوز نمی دانم چگونه می شود هربار که تو بی دلیل ترکم می کنی من بدهکارت می شوم . . . من برای تنها نبودن ، آدم های زیادی دور و برم دارم !
هرکی ازم سراغت رو میگیره نمیگم وجود نداری ، میگم وجودش رو نداشتی … ! اون خره بود تو کلاه قرمزی … از فرداش اومد گفت من اسبم … بعضی از آدما هم همینن یادت هست ؟ باز هم تو را فراموش نکردم … براى ساختن آدم برفى به برف نیازى نیست … لیوان که پر باشه با کوچکترین حرکتی سرازیر میشه … شمع تصمیمش را گرفت … لبخند زد … تا دیگر هیچ پروانه ای این چنین عاشقانه نسوزد ! دلم گرمای بودنت را می خواهد نه سرمای خیالت . . . تو می دانی آن ها که از چشم می افتند دقیقا کجا می افتند ؟ گاهی اوقات بی قانونی عجیب بیداد می کند در عاشقی . . . به ریسه می کشم اشکهایم را … اینکه در آن ، جا خوش کرده ای دل است نه شهرِ بازی ! به من گفتی “تو سخترین لحظه ها کنارتم” خودت برام رقم زدی !!!
من اینجا بی تو میسوزم ، تو آنجا با او میسازی …
ولی سخت ترش اینه که روز تولدت
“زنــــــده”
پخش مستقیم
از کجایش مهم نیست …
بنویس زنده است هر چند دلش گرفته باشد !!!
حالا که بزرگ شده ام
آن چیزی که ندارم ؛ کسی برای با هم بودن است …
دو روز که تحویلش گرفتن
جناق می شکستیم می گفتیم : “یادم تو را فراموش”
ولی امروز تمام استخوانهایم شکسته ولی
یک برخورد سرد کافیست …
این حال این روزای چشمان من است …
سکوت کرد و برای همیشه خاموش شد
چندیست دنبال خودم می گردم …
یکی دور می زند اما دیگری جریمه میشود و تاوان میپردازد . . .
امشب چقدر کوچه دلم چراغانی ست !!!
باور کن تابِ بازی ندارد …
دریغ از اینکه سخت ترین لحظه ها رو
MisS-A |